مفاهیم کلیدی تحلیل کسب و کار در راهنمای BABOK
مقدمه
مفاهیم کلیدی تجزیه و تحلیل کسب و کار، شامل اطلاعاتی پایه ای، برای درک بهتر محتوا، مفاهیم و ایده های دیگر در راهنمای BABOK است. این مقاله شامل موضوعات زیر می باشد.
- مدل مفهومی پایه ای تجزیه و تحلیل کسب و کار (BACCM): یک چارچوب مفهومی، برای حرفه تجزیه و تحلیل کسب و کار تعریف می کند.
- مدل طبقه بندی الزامات: سطوح یا انواع الزامات را مشخص و به تحلیل گر کسب و کار و سایر ذینفعان، در طبقه بندی الزامات کمک می کند.
- الزامات و راهکارها: اهمیت و تمایز بین الزامات و راهکارها را، در ارتباط با تجزیه و تحلیل کسب و کار، توصیف می کند.
مدل مفهومی پایه ای تجزیه و تحلیل کسب و کار (BACCM):
BACCM، یک زبان مشترک برای توصیف تجزیه و تحلیل کسب و کار فراهم می کند، تا تحلیل گران کسب و کار بتوانند یکدیگر را بهتر درک کنند. همچنین این مدل، ابزار مفیدی برای ارزیابی کار تحلیل گران است بطوری که هر یک از مفاهیم یا روابط بین آنها، برای تحلیل گر واضح نباشد، نشانگر کامل نبودن عمل تحلیل کسب و کار است.
BACCM، یک چارچوب مفهومی ست و از شش مفهوم اصلی تغییر، نیاز، راهکار، ذینفعان، ارزش و زمینه تشکیل شده است. هر مفهوم اصلی، ایده ای اساسی، برای تجزیه و تحلیل کسب و کار است و توسط پنج مفهوم اصلی دیگر، تعریف می شود و تا زمانی که همه مفاهیم درک نشوند، نمی توان آن را به طور کامل درک کرد. هیچ مفهوم واحدی، نسبت به هر مفهوم دیگری، اهمیت یا اعتبار بیشتری ندارد. این مفاهیم، برای درک نوع اطلاعاتی که در وظایف تجزیه و تحلیل کسب و کار؛ استخراج ، تجزیه و تحلیل یا مدیریت می شوند، موثر هستند.
شکل 1: مدل مفهومی BACCM
در حین برنامه ریزی یا انجام یک وظیفه یا تکنیک، تحلیل گران کسب و کار می توانند نحوه پرداختن به هر مفهوم اصلی را، با طرح سوالاتی که در ادامه آمده است، در نظر بگیرند.
- انواع تغییراتی که انجام می دهیم، چیست؟
- نیازهایی که سعی در برآورده کردن آنها داریم، چیست؟
- راه حل هایی که در حال ایجاد یا تغییر آن هستیم، چیست؟
- ذینفعان درگیر چه کسانی هستند؟
- ذینفعان چه چیزی را با ارزش می دانند؟
- کسب و کار و راهکار ها، در چه زمینه هایی قرار دارند؟
اگر هر یک از مفاهیم اصلی تغییری کنند، باید مجددا تمام مفاهیم اصلی و روابط آنها را، برای ارائه ارزش ارزیابی کنید.
از BACCM می توان برای موارد زیر استفاده کرد:
- شرح حرفه و حوزه تجزیه و تحلیل کسب و کار؛
- ایجاد رابطه در مورد تجزیه و تحلیل کسب و کار با یک اصطلاح رایج؛
- ارزیابی روابط مفاهیم کلیدی در تجزیه و تحلیل کسب و کار؛
- با ارزیابی کل نگر روابط بین این شش مفهوم، تجزیه و تحلیل کسب و کار بهتری انجام داد؛
- تاثیر این مفاهیم و روابط آنها را، در هر نقطه از تحلیل کسب و کار برای ایجاد یک پایه و یک مسیر رو به جلو، ارزیابی نمود.
مدل طبقه بندی الزامات
یک الزام را، می توان نمایشی از آنچه مورد نیاز است، تعریف کرد. در تجزیه و تحلیل کسب و کار، پاسخ به این سوال که چه کسی به چه چیزی نیاز دارد و چرا به آن نیاز دارد بسیار مهم است؟ اگرچه سوال ساده است، اما پاسخ به آن همیشه اینطور نیست ! در زمینه کسب و کار، ما معمولاً چه کسی، چه و چرایی زیادی داریم و یک چالش اصلی، دستیابی به توافق بین ذینفعان مختلف در مورد پاسخ به این سوالات است.
در هر پروژه، تحلیل گران کسب و کار، مجموعه ای از الزامات مرتبط را تعریف می کنند. این تلاش برای تعریف الزامات با تعریف الزامات سازمان(الزامات کسب و کار)، آنگاه الزامات ذینفعان(بیان نیازهای ذینفعان) و سپس الزامات راه حل شروع می شود.
شکل 2: مدل طبقه بندی الزامات
- الزامات کسب و کار: بیانیه ای از مقصود، اهداف و نتایج است که دلایل تغییر ایجاد شده را، توضیح می دهد و می توانند برای یک سازمان، یک حوزه کسب و کار و یا یک ابتکار خاص اعمال شوند.
- الزامات ذینفعان: توصیف نیازهای ذینفعان، که برای دستیابی به الزامات کسب و کار، باید برآورده شوند و به عنوان پلی بین نیازهای کسب و کار و راهکار عمل کنند.
- الزامات راهکار: توصیف قابلیت ها و کیفیت راهکاری که نیازهای ذینفعان را برآورده می کند. همچنین جزئیات مناسبی را برای توسعه و اجرای راه حل، ارائه می کنند. الزامات راهکار را می توان به دو زیر گروه تقسیم کرد:
- الزامات عملکردی: توصیف قابلیت هایی که یک راهکار، باید از نظر رفتاری و اطلاعاتی داشته باشد.
- الزامات غیر عملکردی یا الزامات کیفیت خدمات: توصیف شرایطی که تحت آن، یک راهکار باید موثر واقع شود یا کیفیتی که یک راهکار باید داشته باشد.
- الزامات گذار: توصیف قابلیت هایی که راهکار باید داشته باشد. همچنین شرایطی که راهکار برای تسهیل گذار، از وضعیت فعلی به وضعیت آینده باید داشته باشد، اما پس از اتمام تغییر، دیگر مورد نیاز نیست. این الزامات، از انواع دیگر الزامات متمایز هستند زیرا ماهیت موقتی دارند. الزامات گذار به موضوعاتی مانند تبدیل داده ها، آموزش و تداوم کسب و کار می پردازد.
در جدول زیر، هر یک از الزامات با بیان مثال، تشریح شده است.
نوع الزام | مثال |
الزامات کسب و کار: | بهبود خدمات پشتیبانی مشتری، برای افزایش رضایت مشتری. |
الزامات ذینفعان: | مشتری می خواهد وضعیت درخواست های پشتیبانی خود را، پیگیری کند. |
الزامات راهکار: | راهکار سه وضعیت مختلف درخواست های پشتیبانی مشتری را نشان دهد: باز، در حال انجام، بسته شده. |
الزامات عملکردی: | راهکار به طور خودکار، زمانی که یک شخص پشتیبان برای پاسخ آن درخواست با آن تعیین می شود، وضعیت درخواست پشتیبانی را از “باز” به “در حال انجام” تغییر دهد. |
الزامات غیر عملکردی یا الزامات کیفیت خدمات: | زمان پاسخگویی به درخواست های پشتیبانی باید کمتر از 24 ساعت پس از دریافت باشد. |
الزامات گذار: | در حین اجرای راهکار، تیم پشتیبانی باید در مورد استفاده از سیستم و فرآیند پشتیبانی جدید آموزش ببیند. |
[/vc_column_text][vc_column_text]
الزامات و راهکارها:
استخراج، تجزیه و تحلیل، اعتبارسنجی و مدیریت الزامات، همواره به عنوان وظایف کلیدی تحلیل کسب و کار شناخته شده است. با این حال، تحلیل گران کسب و کار مسئول تعریف راهکار، در برخی سطوح، در یک ابتکار هستند. سطح مسئولیت راهکار، بر اساس چشم اندازی که تحلیل گر کسب و کار در آن کار می کند، متفاوت است.
الزامات و راهکارها، ارتباط نزدیکی با هم دارند. بسیاری اوقات، تمایز بین این دو نامشخص است؛ ولیکن وجه تمایز اصلیشان ، تمرکز آنها است. الزامات، بر نیاز متمرکز شده است و راهکارها، بر روی راه حل متمرکز می شوند. تحلیل گران کسب و کار از تکنیکهای مشابهی برای استخراج، مدل سازی و تحلیل نیازمندی ها و راهکارهای پروژه های خود استفاده می کنند.
تجزیه و تحلیل کسب و کار، عملی پیچیده و تکرارشونده است. یک الزام (یا مجموعه ای از الزامات)، به توسعه یک راهکار منجر می شود، با این حال ممکن است، راهکار، باعث کشف و تجزیه و تحلیل الزام های بیشتر شود.
شکل 3: تمایز الزامات و راهکارها
تحلیل گر کسب و کار، ممکن است الزامات و راهکارها را به سایر ذینفعان واگذار کند تا در مورد راهکار ها، بیشتر توضیح دهند. اما در نهایت، این تحلیل گر کسب و کارست که راهکارهای نهایی را بررسی می کند، تا اطمینان حاصل کند که با الزامات مطابقت دارند.
در جدول زیر، تمایز بین الزامات و راهکارها، با یک مثال، تشریح شده است.
الزامات | راهکار |
داده های فروش شش ماهه را، در واحدهای مختلف سازمان، در یک نمای واحد، مشاهده کنید. | طرحی داشبورد. |
زمان مورد نیاز، برای انتخاب و بسته بندی سفارش مشتری را، کاهش دهید. | مدل فرآیند |
سابقه یک بیمار را ثبت و در دسترس داشته باشید. | ماکت صفحه نمایش فیلدهای داده های خاص بیمار. |
استراتژی، مقصود و اهداف کسب و کار را برای یک کسب و کار جدید توسعه دهید. | مدل توانمندی کسب و کار |
ارائه اطلاعات به زبان انگلیسی و فرانسوی. | نمونه اولیه با متن نمایش داده شده به زبان انگلیسی و فرانسوی. |
ذینفعان، ممکن است یک الزام یا راهکار را، برای یک نیاز اولیه ارائه دهند اما تحلیل گر کسب و کار، با انجام وظایف حوزه های دانش از جمله استخراج و همکاری، تحلیل استراتژی، تجزیه و تحلیل الزامات و تعریف راهکار و همچنین ارزیابی راهکار، آن درخواست را به یک الزام یا راهکار تبدیل می کند.
صرف نظر از تمرکز ذینفعان، اهمیت نقش تحلیل گر کسب و کار، در پرسیدن مداوم سوال «چرا؟» نهفته است. به عنوان مثال، “چرا برای ایجاد ارزش، در یک شرکت و تسهیل تحقق اهداف و مقاصد آن، این الزام یا راهکار لازم است؟
شکل4: چرخه الزامات و راهکار
جمع بندی:
در این مقاله، مفاهیم کلیدی تحلیل کسب و کار را بررسی کردیم که در ادامه خلاصه ای از هر کدام ذکر شده است.
- BACCM، یک چارچوب مفهومی ست و از شش مفهوم اصلی تغییر، نیاز، راهکار، ذینفعان، ارزش و زمینه تشکیل شده است.
- نیاز: مشکل یا فرصتی که باید مورد توجه قرار گیرد.
- تغییر: نشان دهنده تغییراتی است که در نتیجه اجرای پروژه در سازمان ایجاد می شود.
- راهکار: روشی خاص، برای حل یک یا چند نیاز، در یک زمینه را راهکار می گویند.
- ذینفعان: افرادی که با تغییر، نیاز یا راهکار رابطه دارند.
- ارزش: ارزش راهکار، برای یک ذینفع، در یک زمینه خاص است. ارزش می تواند ملموس یا نامشهود باشد.
- زمینه: محیطی است که تغییر در آن رخ می دهد.
- یک الزام را، می توان نمایشی از آنچه مورد نیاز است، تعریف کرد. در هر کسب و کاری، تحلیل گران کسب و کار، مجموعه ای از الزامات مرتبط را تعریف می کنند. این الزامات در دسته های، الزامات کسب و کار، الزامات ذینفعان، الزامات راهکار(شامل عملکردی و غیر عملکردی) و الزامات گذار تقسیم بندی می شوند.
- تحلیل گران کسب و کار، مسئول کشف و شناسایی الزامات و تعریف راهکار هستند. الزامات و راهکارها، ارتباط نزدیکی با هم دارند ولیکن وجه تمایز اصلیشان، تمرکز آنها است. الزامات، بر نیاز متمرکز شده است و راهکارها، بر روی راه حل متمرکز می شوند. یک الزام (یا مجموعه ای از الزامات)، به توسعه یک راهکار منجر می شود، با این حال ممکن است، راهکار، باعث کشف و تجزیه و تحلیل الزام های بیشتر شود.
دیدگاهتان را بنویسید