چابک در خودروسازی
چابک در خودروسازی
مانند بسیاری از بخشهای دیگر، فناوری باعث ایجاد اختلال در بازار صنعت خودروسازی نیز شده است. امروزه، رانندگی خود ران، خودروهای الکتریکی و دیگر مزیت های خودروهای نسل جدید، تعریف خودرو، به عنوان وسیله نقلیه، را تغییر داده است.
در گذشته، تعیین کننده ترین عامل، برای خرید خودرو، تجربه رانندگی با آن بوده است. امروزه مردم دیگر خودرو را تنها به عنوان یک وسیله نقلیه نمی دانند، بلکه آن را به عنوان “گوشی های هوشمند روی چرخ” می بینند و احساس راحتی در داخل خودرو، عامل اصلی تاثیرگذار بر تصمیم گیری، برای خرید یک خودرو است.
در این وضعیت جدید و پویای بازار، تولیدکنندگان تجهیزات اصلی (OEMs)، با یک سری چالش های جدی مواجه هستند. تغییرات سریع تقاضاهای مصرف کنندگان، شرکت های خودروسازی را برای نوآوری سریع تر، تحت فشار بسیار زیادی قرار می دهند.
بنابراین، شرکتهای خودروسازی، باید چرخه تولید خود را کوتاه کنند، تا اطمینان حاصل شود، که نوآوریها و امکانات آنها، تا ورود مدل جدید به بازار، به روز می ماند. توانایی یادگیری مداوم از رقبا و سازگاری سریع با تغییرات بازار و تقاضای مصرف کنندگان، برای بقای شرکت های خودروسازی بسیار مهم است.
Agile چگونه می تواند به شرکت های خودروسازی کمک کند؟
در مقایسه با روشهای آبشاری (سنتی)، روش چابک بسیار تکرارپذیر بوده و تحویل در بازه های کوتاه تر را، تشویق میکند. تمرکز اصلی، بر “تحویل مکرر و سریع نیازها و خواسته های مشتری” و “پاسخ سریعتر به شرایط متغیر”، است. بنابراین، جای تعجب نیست که در عصر جدید خودروسازی و با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر شاهد کاربرد چابک در صنعت خودرو باشیم.
عکس 1: چهار مزیت چابک
ارائه محصولات بهتر، از طریق همکاری با مشتری و دریافت بازخورد سریعتر
امروزه، مشتریان بیش از هر زمان دیگری، از وسایل نقلیه خود انتظار دارند. شرکتهای خودروسازی باید به درستی درک کنند که، خریداران چه چیزهایی را برای خرید خودرو ارزشمند میدانند و چه ویژگی هایی آنها را مجاب به خرید می کنند.
شرکتهایی که از متدولوژی چابک استفاده می کنند، بطور مداوم با مشتریان خود درگیر هستند تا بتوانند در مراحل اولیه، بازخوردها را جمعآوری کنند و رویداد در حال تغییر بازار را، در زمان حال تشخیص دهند. علاوه بر این، آنها از نمونههای اولیه و MVP، برای تأیید مفروضات، که چگونه محصول تولید شده میتواند نیازهای مشتری را برآورده کند، استفاده میکنند.
یک مثال عالی برای نشان دادن اهمیت همکاری مشتری در طول توسعه محصول، این نقل قول از آن سندبرگ، رئیس بخش بهبود مستمر و تغییر در ایجاد محصول شرکت Volvo Cars است:
«(…) هنگامی که در حال توسعه آپشن های گفتاری در خودرو بودیم، متوجه شدیم که آن طور که انتظار می رفت، مردم از آپشن هایی که نصب کرده ایم، استفاده نمی کردند. این موضوع، برای ما تا حدی شرم آور و تا حدی بسیار آموزشی بود. بعد از این اتفاق متوجه شدیم که باید رویکرد توسعه خود را تغییر دهیم.»
جمع آوری چنین اطلاعات ناشی از این یادگیری ها، در طول چرخه توسعه محصول، امکان بهبود سریعتر محصول را فراهم می کند و منجر به افزایش کیفیت محصول می شود.
کاهش زمان بازاریابی و حل مشکلات از طریق تیم های چند تخصصه
یک تیم چند تخصصه، گروهی از افراد با تخصص های عملکردی متفاوت است که برای رسیدن به یک هدف مشترک با یکدیگر همکاری می کنند. آنچه ما معمولاً در ساختارها و متدولوژی های سنتی می بینیم، گروه های جداگانه ای هستند که برای موفقیت، رقابت می کنند. همچنین تعداد زیادی نقاط بحرانی، عدم ارتباط و در نهایت تاخیر وجود دارد.
بر خلاف آن، در یک ساختار تیمی چند تخصصه، همکاری بین اعضای تیم، با تخصص های مختلف افزایش پیدا می کند، تعداد مشکلات کاهش یافته و ارتباطات افزایش می یابد. علاوه بر این، گروه های چند تخصصه، انعطاف پذیرتر نیز هستند و این امکان آنها را قادر می سازد تا دانش را به اشتراک بگذارند و مشکلات را سریعتر حل کنند. تیم های چند تخصصه با تمرکز بر نحوه استفاده بهینه هم زمان از منابع موجود، به طور خودکار، طول مدت بازاریابی محصولات خود را، کاهش می دهند.
نمونهای از گزارش ها، نشان میدهد که سازماندهی مجدد کارکنان به تیمهای چابک و متمرکز بر محصول، میتواند چرخههای توسعه را تا 40 درصد تسریع کند و کارایی مهندسی و سرمایه را تا 25 درصد بهبود بخشد.
یکی دیگر از مزایای تیم های چند تخصصه، هماهنگی بهتر در حوزه های عملکردی است. با تبدیل شدن تدریجی وسایل نقلیه به ترکیبی پیچیدهای از هوش مصنوعی، مکانیک، نرمافزار و طراحی پیشرفته، داشتن حوزههای عملکردی و دانش مختلف که با هر یک از این موارد هماهنگ است، راهی موثر برای مدیریت این پیچیدگی و پیشرفت است. در کنار هم قرار دادن تخصص های مختلف، درها را، برای نوآوری و استفاده بهتر از قابلیت های توسعه یافته افراد، باز می کند و مزیت های رقابتی بین کارکنان را، بیشتر تضمین می کند.
مدیریت پروژه چابک در بخش های تحقیق و توسعه صنعت خودروسازی
با توجه به تمایل مشتری برای تجربه دلپذیر در داخل خودرو، شرکتهای خودروسازی، تمرکز خود را از یک محصول مبتنی بر سختافزار، به خودروهای نرمافزار محور، تغییر میدهند. پیشبینیها نشان میدهد که نرمافزار تا ابتدای دهه آینده، بیش از 30 درصد از کل اجزای خودرو را تشکیل میدهد، در حالی که امروز تنها حدود 10 درصد می باشد.
به طور منطقی، این به معنای ورود تعداد زیادی نرم افزار جدید، در یک دوره کوتاه، در این صنعت می باشد.
برای دستیابی به این هدف، تولیدکنندگان خودرو، همچنین باید عملیات تحقیق و توسعه خود را تغییر دهند و روش بسیار ساختاری و سنتی کار را ترک کنند و به چابک روی بیاورند. با چابک، تحویل پروژه، شامل تکرارها، همراه با همکاری نزدیک و مکرر با مشتری خواهد بود.
عکس 2: ویژگی های چابک
یک روش موثر، برای مدیریت پروژه چابک در بخش های تحقیق و توسعه، روش کانبان است. کانبان، که به دلیل بصری بودن بسیار کاربرد دارد، یک فرآیند افزایشی است که بر تغییرات تدریجی محصول در مسیر چابکی متمرکز است. تیم ها، گردش کار پروژه و موارد کاری خود را روی تابلوهای کانبان مشخص می کنند، تا از شفافیت و همسویی بالا بین خود اطمینان حاصل کنند. تیم ها، با تقسیم بندی تخته ی کانبان، برای مطابقت با جریان کاری خاص خود، نقاط بحرانی را نیز شناسایی می کنند و همچنین براحتی، نقاط ضعف را در فرآیند کار می یابند. بهینه سازی این نقاط، به آنها امکان می دهد کارایی و ظرفیت عملیاتی خود را، افزایش دهند.
علاوه بر این، مدیریت پروژه چابک، به شدت بر بهبود مستمر متمرکز است. با جمع آوری بازخوردهای مشتری، تیمهای چابک میتوانند، در مورد آنچه تاکنون تولید کردهاند، فکر کنند و به دنبال راههایی برای بهبود مشترک باشند. در نتیجه، آنها می توانند به سرعت محصول خود را اصلاح کنند.
همه اینها، بخشهای تحقیق و توسعه خودرو را، قادر میسازد تا ریسک پروژه را، کاهش دهند و احتمال برآورده شدن انتظارات مشتری، از محصول تولید شده را، افزایش دهند.
در مسیر چابکی باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
صنعت خودروسازی، یک صنعت بسیار سنتی است که در 100 سال گذشته رویکرد توسعه محصول آبشاری را پرورش داده است. دور شدن از این رویکرد، یکی از بزرگترین چالش ها در مسیر پیش روی شرکت های خودروسازی چابک خواهد بود.
علاوه بر آن، این صنعت، با چرخه های تقویمی دقیق و زنجیره های تامین طولانی، تعریف می شود که باید روش های جدید راهی برای اصلاح آنها بیابند. با این حال، نمونههای متعددی وجود دارد که نشان میدهد، استفاده از چابک در صنعت خودروسازی، میتواند معجزه کند. بنابراین باید هرچه سریع تر برای چابک سازی این صنعت، قدم برداشت.
قبل از جهش بازسازی و تغییر روش های فعلی کار، یک گام مهم، ارزیابی وضعیت فعلی شرکت است. هدف باید شناسایی چالش های کسب و کار و جستجوی علل ریشه ای فرآیندهای ناکارآمد باشد. سپس می توان از این اطلاعات برای تعیین اولویت های اصلاح و اهداف تحول چابک، استفاده کرد. بدون همسویی حول اهداف تحول، هر نتیجه ای محکوم به نارضایتی در بین کارکنان شرکت خواهد بود.
به طور معمول، فرآیند های چابک، تمایل به شکل گیری از پایین به بالای سازمان دارند. با این حال، حمایت رهبران شرکت، برای گسترش چابک در سراسر سازمان، بسیار مهم است. بدون هزینه قابل توجهی از سوی مدیران ارشد، روشهای کاری جدید، یا کوتاه مدت خواهند بود یا در بخشهای جداگانه منزوی خواهند ماند.
نحوه مدیریت تحول، نیز یک تصمیم استراتژیک بسیار مهم است. سازمانهایی که تجربه چابکی کمتری دارند، در ابتدا باید گامبهگام و با آموزش پیش بروند.
پس از رسیدن به یک سطح مشخص از بلوغ، شروع یک تحول کامل چابک، برای کل سازمان بسیار آسان تر می شود.
جمع بندی
خودروسازی، یکی دیگر از صنایعی است که تحت تأثیر نوآوری های تکنولوژی کاملاً در حال تغییر است (مقاله چابک برای همه صنایع را نیز مطالعه کنید). مشتریان به طور مداوم ارتقا و ویژگی های جدید را، می طلبند. پویایی جدید بازار خودرو، نیز نیازمند شیوه جدیدی از کار است.
استفاده از روشهای چابک به خودروسازان کمک میکند تا در صدر بازار خود باقی بمانند و:
- محصولات را بر اساس تقاضاهای بازار، از طریق همکاری بیشتر با مشتری، در کنار چرخه عمر پروژه بسازند.
- کیفیت محصول را، از طریق چرخه های بازخورد سریعتر و رویکرد توسعه محصول تکرارپذیر افزایش دهند.
- مشکلات را، از طریق همکاری تیمهای چند تخصصه، مدیریت کنند.
- کاهش زمان ورود به بازار، با کاهش برخوردها، تقویت همکاری و افزایش ظرفیت عملیاتی کلی تیمها.
دیدگاهتان را بنویسید